یه صفحه ی سفید,به همراه یک قلم
این بار حرف,حرف نگفته است
یک حرف تازه
نه از تو
هی فکر می کنم
هی با قلم به کاغذ ضربه میزنم
اما...
دیگر تمام صفحه ها معتاد نامت اند
انگار این قلم
جز با حضور نام تو فرمان نمیبرد
در تمام صفحه های دفتر شعرم
در گوشه های خالی قلبم
در لحظه های تلخ سکوتم و فکرهام
چیزی به جز تو نیست که تکرار شود.
نظرات شما عزیزان:
|